معنی دام انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

دام انداختن

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

دست به چیزی دراز کردن، به تندی و چابکی دست به سوی کسی یا چیزی بردن برای گرفتن آن، دست اندازی کردن
کنایه از مسخره کردن، ریشخند کردن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از راه انداختن — تصویر راه انداختن

راه انداختن

اسباب سفر کسی را فراهم ساختن و او را روانه کردن
وسیلۀ نقلیه یا ماشینی را آماده ساختن و به حرکت درآوردن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

مسخره کردن ریشخند کردن ملعبه قرار دادن، شنا کردن سباحت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بهم انداختن — تصویر بهم انداختن

بهم انداختن

به ستیزه واداشتن، جور کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از باز انداختن — تصویر باز انداختن

باز انداختن

دور انداختن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بار انداختن — تصویر بار انداختن

بار انداختن

بار افکندن، کود دادن زمین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از راه انداختن — تصویر راه انداختن

راه انداختن

مرور کردن، گذشتن، عبورکردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رای انداختن — تصویر رای انداختن

رای انداختن

اظهار عقیده کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از چشم انداختن — تصویر چشم انداختن

چشم انداختن

چشم بنه (بر در) چیزی. نگاه کردن به... نظر کردن در

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از علم انداختن — تصویر علم انداختن

علم انداختن

عاجز شدن و رو گرداندن سپر انداختن، غافل شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از لگام انداختن — تصویر لگام انداختن

لگام انداختن

مرکب را از سرکشی باز داشتن

فرهنگ لغت هوشیار

واج انداختن

بیاد آوردن بچه را از چیزی که فراموش کرده بود و وقتی که بیاد آن افتد آنرا طلب کند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

((~. اَ تَ))

ریشخند کردن، به تمسخر گرفتن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از لگام انداختن — تصویر لگام انداختن

لگام انداختن

((~. اَ تَ))

مرکب را از سرکشی باز داشتن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از دور انداختن — تصویر دور انداختن

دور انداختن

Discard

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

Flirt

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از تاس انداختن — تصویر تاس انداختن

تاس انداختن

Dice

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از تاس انداختن — تصویر تاس انداختن

تاس انداختن

jogar os dados

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از دور انداختن — تصویر دور انداختن

دور انداختن

丢弃

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

调情

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از تاس انداختن — تصویر تاس انداختن

تاس انداختن

掷骰子

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از دور انداختن — تصویر دور انداختن

دور انداختن

wyrzucać

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

flirtować

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از تاس انداختن — تصویر تاس انداختن

تاس انداختن

rzucać kostkami

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

фліртувати

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از دور انداختن — تصویر دور انداختن

دور انداختن

викидати

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از تاس انداختن — تصویر تاس انداختن

تاس انداختن

кидати кубики

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از دور انداختن — تصویر دور انداختن

دور انداختن

wegwerfen

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

flirten

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از تاس انداختن — تصویر تاس انداختن

تاس انداختن

würfeln

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از دور انداختن — تصویر دور انداختن

دور انداختن

выбрасывать

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

флиртовать

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از تاس انداختن — تصویر تاس انداختن

تاس انداختن

бросать кости

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از دست انداختن — تصویر دست انداختن

دست انداختن

flertar

دیکشنری فارسی به پرتغالی